نواختن سازهایی که با مضراب و شکافه نواخته میشوند. مضراب با تار آشنا ساختن. ساز زدن: ای زخمه زنان شد چو بهشتی ز رخش صدر در صدر بهشت از ره داود رهی کو. سنائی. رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه نیست زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین. خاقانی. زدم زخمه ای چند زنگی فریب برون بردم از جان زنگی شکیب. نظامی. رجوع به زخمه ساختن، زخمه راندن و زخمه ریختن شود
نواختن سازهایی که با مضراب و شکافه نواخته میشوند. مضراب با تار آشنا ساختن. ساز زدن: ای زخمه زنان شد چو بهشتی ز رخش صدر در صدر بهشت از ره داود رهی کو. سنائی. رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه نیست زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین. خاقانی. زدم زخمه ای چند زنگی فریب برون بردم از جان زنگی شکیب. نظامی. رجوع به زخمه ساختن، زخمه راندن و زخمه ریختن شود
زخمه زننده. نوازندۀ سازهایی از قبیل رباب و بربط. ساز زن. رجوع به زخمه زدن شود: زخمه بر ابریشم عطار زن ار بصد زاری نوایی میزنی. عطار. ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نی، تو زاری میکنی. مولوی (مثنوی)
زخمه زننده. نوازندۀ سازهایی از قبیل رباب و بربط. ساز زن. رجوع به زخمه زدن شود: زخمه بر ابریشم عطار زن ار بصد زاری نوایی میزنی. عطار. ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نی، تو زاری میکنی. مولوی (مثنوی)